دنیای من و هستیم
دنیای من و هستیم

 
درباره وبلاگ

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 217
بازدید کل : 183547
تعداد مطالب : 98
تعداد نظرات : 1251
تعداد آنلاین : 1

دوست دارم اسیسم
کد موس


 
یه روز پراسترس ومطلبی جالب...

استاد عزیزو محترم تشریف فرما شدن.ماهام ته کلاس نشسته بودیم با بروبچ گروه.پسراهم ردیف جلومون نشسته بودن.اون پسره تو کلاسمون هست که خیلی تابلوئه و پرستو باهاش لجه!اونم بود.پرستو میگفت تا اون مزخرف هست من نمیتونم ارائه بدم.استرس دارم.دستاش یخ شده بودن.به منم هی استرس وارد میکرد.اون پسره هم منتظر بود ببینه ماها چی میگیم برگرده یا حرف بزنه یا بخنده.اسی خواست درس بده اول که همون پسره گفت:استاد اول ارائه بدیم.پرستو هم در جوابش گفت:استاد انگار خیلی امادگی داره.(به کنایه)پسره هم گفت:من امروز ارائه نمیدم.(وارائه هم نداد)خلاصه...پرستو رفت ارائه بده.این کامران منو الهه نشسته بودن جفتم هی یه چیزی مینوشتن ومیخندیدن اون پسره هم برگشت خندید منم یهو به اونا خندم گرفت.همون لحظه پرستو نگام کرد و بیچاره هول شد.خودم خیلی ناراحت شدم اما دست خودم نبود که.تقصیر اون دخترای بد بود.خیلی ناراحت شده بود از دستمون.وبالاخره نوبت بنده رسید.بعد از اتمام ارائه اتمام کلاس هم اعلام شد.گروهم رفته بودن بیرون منم داشتم چیزامو جمع میکردم که دیدم اون پسره کمی داره دست دست میکنه تا اینکه گفت:سوگند خانم؟ -بله؟ -ارائتون عالی بود.خیلی قشنگ توضیح میدادین. -مرسی،ایشا...نوبت خودتون!      اون یکی دوستشم اومد گفت:خیلی خوب بود فقط اگه این استرستون نباشه دیگه محشره.  یکی دیگه از پسرا گفت:خیلی خوب بود.این بلبل زبونیت جون میده واسه توضیح دادن!  یکی دیگه از آقایون هم گفتن:خیلی خوب بود واقعا!  خلاصه تا دم در رسیدم کلی از بچه ها همینو بهم گفتن.منو میگی داشتم شاخ درمیوردم که اینا چشونه.مخصوصا پسرا و اون پسره که حتی باهاش سلامم نمیکنم.جای پرستو خالی بود.کاش بود کمی ضایعشون میکرد.آخه منو بلبل زبونی!!!بیخیال حتما خوب بوده که اینجوری گفتن

خوب خلاصه اون روزم به پایان رسید اما کلی بخاطر خندم ناراحت بودم که باعث رنجوندنه پرستوی عزیزم شده بود.امیدوارم که مارو ببخشه.

خوب نظر یادتون نره...

چگونگی انقراض نسل ایرانیها! (بخوانید و فقط بخندید)
چگونگی انقراض نسل ایرانیها! (بخوانید و فقط بخندید)
بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به بررسی روند رشد و نمو یک کودک (پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم :

اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است.

1) در مسیر برگشت از مهد کودک :

لضا لضا (همان رضا ) مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها !

رضا : مامان چیه ؟!

۲) ۳ سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه

راننده رو به بچه های داخل سرویس : همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم!

جواد : رضا رضا ، دختر چیه ؟

۳ ) ۵ سال بعد از ۳ سال ؛ زنگ تفریح ؛ مدرسه راهنمایی

رضا : جواد من دیشب از بالای پشت بوم یه چیزی تو حیاط خونه همسایه دیدم.

جواد : چی ؟

رضا : دختر ! دختر ! بالاخره دیدم

جواد : جون مادرت ؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا !

۴) ۴ سال بعد از قبلی! سرکوچه جواد اینا

رضا : جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا

جواد : رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد.صداش خیلی عجیب غریب بود.یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم ؟!

رضا : تو چی گفتی ؟

جواد : گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد !

۵ ) ۶ سال بعد ؛ دانشگاه

جواد : رضا راسته میگند پشت این دیواره پر از دختره ؟!

رضا : آره منم شنیدم.میشنوی دارن میخندن! مگه اونا هم میخندن ؟

۶ ) چند سال بعد ، شب خواستگاری

جواد : ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید ؟!

۷ ) چند ماه بعد ، شب ازدواج

جواد : خوب الان باید چیکار کنیم ؟!

خانم : هیچی دیگه ،خسته ایم باید بخوابیم.شما هم برو تو اتاق خودت بخواب!

۸ ) خیلی سال بعد ، دوران کهولت

جواد : دیشب مادر خدا بیامرزم به خوابم اومد گفت نمیخواهید بچه بیارید ؟

خانم : از کجا بیاریم.تو جهیزیه من که بچه نبود ، تو چرا نخریدی یه دونه ؟

۹) خیلی سال بعد

سر انجام نسل ایرانی ها منقرض شد…
deborah.mihanblog.com

 



جمعه 11 آذر 1390برچسب:, توسط sogand